آمدن دوباره مامان مژده
سلام دوستان عزيز باور كنين مامان تنبلي نيستم شايد خيلي از عزيزان تو جريان باشن كه اين هواي آلوده من و بهراد رو راهي درمانگاه كرد طوري كه بعد از 2 هفته همچنان اثراتش باقيمانده ٨ تا آمپول زدمتا يه كم بهتر شدم لعنتي نميدونم چرا هواي پاك نميخواد بياد نه باروني نه برفي مثل اين آدمهاي نديد بديد شديم كه منتظر ديدن و بارش باران و برف هستيم شايد اينقدر گناه كردهايم كه خداوند نميخواهد در رحمتش را به روي مردمان تهران باز كند ولي اي خداي مهربون به خاطر نينيهامون از سرتقصيرات ما بگذر و هواي آلوده شهرمان را با يه بارون خيلي خوشگل تميز كن آمين يا ربالعالمين.
داشتم ميگفتم من به يه آنفلونزاي سختي دچار شدم بهراد تب شديدي داشت و سرفه ميكرد كه خدا رو شكر با درمان به موقع من و باباش بهبود پيدا كرد من بعد از بهراد مريضيم شروع شد كه زندگيم رو مختل كرد نه ميتونستم به كارهاي خونه رسيدگي كنم و نه بچهداري و نه همسرداري و از همه مهمتر نرفتن سركار بود هر چقدر كه بيشتر توي خونه ميبودم بيشتر كلافه ميشدم دوست داشتم هر چه زودتر خوب شم اما اين ويروس تمامي نداشت اميدوارم كسي مبتلا نشه چون علناً زندگيش فلج ميشه نه حال و حوصله بازي كردن با بهراد رو داشتم نه بيرون رفتن و نه حتي صحبت كردن با همسر، حتي يه سري از كارهاي تولد بهراد رو انجام ندادم و همچنان نصفه نيمه مونده، ميخوام حسابي خوب بشم بعد شروع كنم البته ناگفته نماند مرگ مادربزرگ مهربون همسرجان هم توي اين موقعيت خيلي به من سختي وارد كرد همسر نبود و من تك و تنها تو خونه با يه تن مريض و يه بچه مريض خودتون بهتر ميدونين و اما به خاطر احترام گذاشتن به پدرهمسري تولد بهراد رو عقب انداختم و بعد از چهلم مادربزرگ جشن يكسالگي بهراد رو برگزار ميكنم اميدوارم كه هميشه شادي باشه.