بهرادبهراد، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

بهراد بهترین هدیه خداوند

اولين تنهايي با پسرم

1391/10/13 12:55
374 بازدید
اشتراک گذاری

تا چند ساعت ديگه شوشو با ماشينش ميره اروميهniniweblog.comبه خاطر مامان بزرگش كه خيلي برامون عزيزه مجبوره من و بهراد رو 2 روزي تنها بذاره خيلي سخته چون ما هيچوقت بدون بابا سجاد نبوديم و اين اولين باره اونم ناچاراً بايد بره چون مامان بزرگش(مامان باباش) تو وضعيت خيلي بدي قرار داره شايد اين آخرين ديدارش باشه من دعا ميكنم خوب بشه ولي ديگه همه چيز دست خداست.

توي اين دو روز نميدونم بدون سجاد با اين وروجك چيكار كنم. ماشاا... اينقدر شيطون و با مزه و شيرين و هرچي كه فكرش رو كنيد شده و بايد باهاش كنار اومد. خونمونم تعميرات داره كه غوزه بالا غوز فكر كنم اين دور بايد مثل اين كارگرها حسابي خونه رو آب و جارو كنمniniweblog.comشده بازار شام. همه جا رو خاك گرفته و اين منو خيلي اذيت ميكنه حالا شما فكرش رو بكنيد با يه بهراد جونم بايد توي اين اوضاع و احوال چيكار كنم. از الان دلم گرفته و اشك تو چشمانم حلقه زدهniniweblog.comبه خاطر اينكه سجاد داره ميره ولي دعا ميكنم سفرش بيخطر باشه و به سلامتي بره و برگرده.

آمين.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

باران قلنبه
13 دی 91 13:04
عزیزم ایشالا به سلامتی میره ومیاد ایشالا مامان بزرگش هم خوب میشه
مامان حسنا
15 دی 91 12:45
سلام مرسي از اينكه به من دلداري دادين راستي عزيزم من به وبلاگ دختر گلت سر زدم اما چرا مطلبي و يا عكسي براي دردونه‌ات نذاشتي كه ببينيم و نظر بديم