بهرادبهراد، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

بهراد بهترین هدیه خداوند

سفر به ساري

1392/3/25 10:05
382 بازدید
اشتراک گذاری

ببخشيد كه دير اومدم بازم به خاطر اينكه عكسام جور نبود و دوباره تنبلي كردم ما به دليل اينكه بابا سجاد حتماً بايد پنجشنبه ميرفت سركار اين بود كه روز 13 خرداد بعد از اينكه از سركار اومديم سريعاً عزم رو جزم كرديم و ساعت 7:30 تهران را به مقصد استان مازندران شهر زيباي ساري ترك كرديم نميدونم چي بهتون بگم با اينكه خيلي سفرمون كوتاه بود اما خيلي خيلي خيلي به ما سه نفر خوش گذشت قرار بر اين بود كه مادرشوهرم با ما بياد چون ميدونين كه مامان شهناز(مادرشوشو) خيلي بهراد رو دوست داره براي همين معمولاً تو بعضي از سفرهامون خيلي تمايل داريم ايشون هم بياد. به هر حال نتونست چون يه كم كار داشت ولي از سفر براتون بگم رفتيم سد شهيد رجايي كه مربوط به شغل بنده ميشه بقيه‌اش سكرته

اين دومين باري بود كه به همچين جايي ميريم ساري جاده كياسر سد شهيد رجايي البته براي عموم آزاده ولي دو قسمت داره كه كه داخل محوطه سد كه يه مجموعه بسيار سبز و زيبايي متعلق به كارمندان اونجاست كه ما كارت داشتيم ولي از طرف ديگه براي همه آزاده كه ديگه اونجا مثل اين قسمت نيست شرمنده

دوست داشتم دريا بريم اما وقت نشد چون ميدونستيم كه ترافيك و بايد زودتر راه ميفتاديم تا بابا فرداش بره اداره. با اينكه زود حركت كرديم ساعت 4 بعداز ظهر از ساري حركت كرديم ساعت 1 شب خونه رسيديم طفلك همسرم بايد با اين خستگي ميرفت سركار.

البته اولين روز سفر توي رانندگي جابجا ميكرديم و اون استراحت ميكرد و دوباره من استراحت ميكردم اون رانندگي ميكرد اما براي برگشت خيلي من پروويي كرديم و همش خواب بودم تا خود خونه كه رسيديم از خواب پاشدم.

اينا هم عكساشه

 

قربون پسرم برم كه چقدر قشنگ سرميز نشسته مؤدب فدات بشه مامان.

توي اين عكس پدر و پسر روي پل سد هستند.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان کمیل و کیان
14 تیر 92 21:23
به به چه پسر مودبی افرین خاله جونخدا حفظش کنه