بهرادبهراد، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

بهراد بهترین هدیه خداوند

چهارشنبه سوري و پيشاپيش عيد نوروز مبارك بادا

بچه‌هاي عزيز اميدوارم كه اين روزهاي پاياني سال رو به خوبي و خوشي بگذرونين و چهارشنبه سوري زيبايي همراه بافشفشه‌هاي بيخطر رو جشن بگيرين. و در آخر اين نوشته پايان سال از كليه دوستان نيني‌وبلاگي، همكاران عزيز، دخترعمو، دخترعمه، دايي‌ها، عمه‌هاي بهراد، عموي بهراد، مامان بزرگاش، بابابزرگاش تشكر ميكنم، سالي سرشار از تندرستي به همراه خوشي براشون آرزومندم و اميدوارم كه اگه قصوري از من ديدن به بزرگواري خودشون ببخشن سر سفره هفت سين همه رو دعا ميكنم ما رو هم دعا كنين. در آخر از سجاد عزيزم باباي خوب دنيا، بهترين همسر، بهترين يار و همراه تشكر ميكنم كه در طول اين مدت با صبوري و با بزرگواريشان آرامش را در خانه سه نفره...
27 اسفند 1391

چهارشنبه سوري و پيشاپيش عيد نوروز مبارك بادا

  بچه‌هاي عزيز اميدوارم كه اين روزهاي پاياني سال رو به خوبي و خوشي بگذرونين و چهارشنبه سوري زيبايي همراه بافشفشه‌هاي بيخطر رو جشن بگيرين. و در آخر اين نوشته پايان سال از كليه دوستان نيني‌وبلاگي، همكاران عزيز، دخترعمو، دخترعمه، دايي‌ها، عمه‌هاي بهراد، عموي بهراد، مامان بزرگاش، بابابزرگاش تشكر ميكنم، سالي سرشار از تندرستي به همراه خوشي براشون آرزومندم و اميدوارم كه اگه قصوري از من ديدن به بزرگواري خودشون ببخشن سر سفره هفت سين همه رو دعا ميكنم ما رو هم دعا كنين. در آخر از سجاد عزيزم باباي خوب دنيا، بهترين همسر، بهترين يار و همراه تشكر ميكنم كه در طول اين مدت با صبوري و با بزرگواريشان آرامش را در خان...
27 اسفند 1391

مقدمه‌اي بر تولد يكسالگي

سلام سلام صد تا سلام به دوستان عزيزم با يك هفته تأخير ولي كلي خبر اومدم اما عكس تولد فعلاً موكول ميشه به آخر هفته روز جمعه به سلامتي هر چه تمامتر جشن تولد يكسالگي عزيز دردونه مامان و بابا رو برگزار كرديم قبلاً قرار بر اين بود كه خونه خودمون برگزار بشه و لي با توجه به افزايش تعداد مهمونام اين جشن به خونه مامان بزرگ بهراد يعني مامان خودم موكول شد. همه چيز از جمله تزئينات عالي و پرفكت بود براي لباس بهراد جان خيلي زحمت كشيدم البته آماده خريدم اما كلي با استرس و نگراني و در روزهاي پاياني موفق به تهيه اون شدم يه ست بادي و شلوار زنبوري كه عكس زنبور روي بادي بود و شلوارش هم راه راه زرد و مشكي با يه تاج خوشگل كه هنر دست خودم بود. از مامان لوبيا...
15 اسفند 1391

مقدمه‌اي بر تولد يكسالگي

سلام سلام صد تا سلام به دوستان عزيزم با يك هفته تأخير ولي كلي خبر اومدم اما عكس تولد فعلاً موكول ميشه به آخر هفته روز جمعه به سلامتي هر چه تمامتر جشن تولد يكسالگي عزيز دردونه مامان و بابا رو برگزار كرديم قبلاً قرار بر اين بود كه خونه خودمون برگزار بشه و لي با توجه به افزايش تعداد مهمونام اين جشن به خونه مامان بزرگ بهراد يعني مامان خودم موكول شد. همه چيز از جمله تزئينات عالي و پرفكت بود براي لباس بهراد جان خيلي زحمت كشيدم البته آماده خريدم اما كلي با استرس و نگراني و در روزهاي پاياني موفق به تهيه اون شدم يه ست بادي و شلوار زنبوري كه عكس زنبور روي بادي بود و شلوارش هم راه راه زرد و مشكي با يه تاج خوشگل كه هنر دست خودم بود. از مامان لوبيا ...
15 اسفند 1391

حرفهايي براي بهراد

از زمين خوردن نترس... با هر قدم لرزونت دل من هم ميلرزه، با هر بار تلوتلو خوردنت قلب من هم از جا كنده ميشه؛ از ترس افتادنت، از ترس آسيب ديدنت، از ترس ترسيدنت. اما تو نترس عزيزم،قدم پشت قدم بردار و به طرفم بيا، كه دست هايي باز، كمي اون طرف تر، فقط چند قدم جلوتر، منتظر به آغوش كشيدنت ايستادن. بار اول نيست كه اين اطمينان و استقامت رو تو چشمات ميبينم، بار اول نيست كه اين همه پشتكار رو تحسين ميكنم. پس از زمين خوردن نترس و قدم بردار. اين گام هاي طلايي اولين درس زندگي رو بهت ميدن؛ از زمين خوردن نترس قدم بردار و جلو بيا، زمين بخور و دوباره بلند شو. نترس كه بعد از هر بار زمين خوردن، دوباره محكم تر و مطمئن تر بلند مي شي و مي ايستي، شك نكن ...
15 اسفند 1391

حرفهايي براي بهراد

از زمين خوردن نترس... با هر قدم لرزونت دل من هم ميلرزه، با هر بار تلوتلو خوردنت قلب من هم از جا كنده ميشه؛ از ترس افتادنت، از ترس آسيب ديدنت، از ترس ترسيدنت. اما تو نترس عزيزم،قدم پشت قدم بردار و به طرفم بيا، كه دست هايي باز، كمي اون طرف تر، فقط چند قدم جلوتر، منتظر به آغوش كشيدنت ايستادن. بار اول نيست كه اين اطمينان و استقامت رو تو چشمات ميبينم، بار اول نيست كه اين همه پشتكار رو تحسين ميكنم. پس از زمين خوردن نترس و قدم بردار. اين گام هاي طلايي اولين درس زندگي رو بهت ميدن؛ از زمين خوردن نترس قدم بردار و جلو بيا، زمين بخور و دوباره بلند شو. نترس كه بعد از هر بار زمين خوردن، دوباره محكم تر و مطمئن تر بلند مي شي و مي ايستي، شك نكن &nb...
15 اسفند 1391

برگه‌ يادگاري

راستي يادم رفت متن برگه‌ يادگاري مهمانان عزيزي كه در جشن تولد بهراد حضور داشتن رو براتون بنويسم بچه‌هايي هم كه نميتونستن بنويسن براي بهراد عزيزمان نقاشي زيبايي كشيدند كه واقعاً من لذت بردم عكسشو براتون در پايين ميذارم اوليش باباسجاد و من نوشتيم بقيه‌رو مهمانان عزيز ...
14 اسفند 1391

برگه‌ يادگاري

راستي يادم رفت متن برگه‌ يادگاري مهمانان عزيزي كه در جشن تولد بهراد حضور داشتن رو براتون بنويسم بچه‌هايي هم كه نميتونستن بنويسن براي بهراد عزيزمان نقاشي زيبايي كشيدند كه واقعاً من لذت بردم عكسشو براتون در پايين ميذارم اوليش باباسجاد و من نوشتيم بقيه‌رو مهمانان عزيز   ...
14 اسفند 1391